نام
اسم این پادشاه مقدونی اسکندر بود و مورخین عهد قدیم نیز چنین نوشتهاند؛ و برخی نیز از وی به اسکندر المقدونی و در متون پارسی میانه alek/sandar-ī hrōmāyīg[۶](«اسکندر رومی») خواندهاند. (روم را باید بمعنی یونان یا مقدونی دانست زیرا بیزانس یا روم شرقی را در زمان ساسانیان و قرون اولیهٔ اسلامی روم میگفتند).ملا هادی سبزواری (قرن ۱۳ق) اسکندر را با نام ذو القرنین قدیس یاد میکند.
از آنجا که در عهد قدیم میان مرسوم نبود که پادشاهان هم نام را با اعداد ترکیبی ذکر کنند، مورخان اولیه وی را اسکندر پسر فیلیپ میخواندند. از جمله عادات شخصیتی اسکندر به کارگیری نامها به صورت مخفف بود تا جایی که تنها کلمه RBIR را در بسیاری از کتیبههای ملل مختلف در طی دستوری ذکر نمود. مورخین بسیاری نیز تا امروز به دنبال کشف راز این لغت بودهاند که در پی آن گمانهزنیهایی نیز صورت دادند اما این واژه با این حال همچنان ناشناختهاست.
نَسَب
پدر اسکندر فیلیپ دوم مقدونی و مادرش آشیل پهلوان افسانهای یونان در جنگ تروا میرسانید. بنابراین چون پادشاهان مقدونی عقیده داشتند که نژادشان به هرکول نیمایزد یونانی میرسد مورخین یونانی نسب اسکندر را از طرف پدر به هرکول و از طرف مادر به آشیل پهلوان داستانی میرسانند.[۷] در داستانهای ایرانی ناهید نامیدهاند.
برخی از پژوهشگران در ایران نظیر استاد بهروز، اصلان غفاری، دکتر محمد مقدم، احمد حاجی و پوران فرخزاد معتقدند در زندگینامههایی که درباره اسکندر مقدونی برجای ماندهاست تعارضها و اشتباههایی وجود دارد. از جمله پوران فرخزاد در کتاب «کارنامهٔ به دروغ» آوردهاست اسکندر مغانی یا اسکندر ارومی شخصی ایرانی بودهاست که بسیاری از اسکندرنامهها که امروزه به اسکندر مقدونی نسبت داده میشود در واقع شرح حال او است (مثلا ساختن ، پارسایی و بزرگواری، پی آب زندگانی گشتن).
حقایقی درباره اسکندر مقدونی!
مخترع ریش تراش
قیافه اش: اگر از چاپلوسی کسانی که قیافهاش را میکشیدند یا تاریخش را مینوشتند بگذریم، چیزی که مسلم است این که مویش بور بود و چشمهایش زاغ. همیشه هم ریشاش را میتراشید؛ میترسید موقع جنگ حریف ریشاش را بگیرد. شاید همین کار ناچیز، بزرگترین تأثیر او در تاریخ باشد.
پدرش: فیلیپ اول، اولین کسی بود که توانست یک دولت مرکزی مقتدر در یونان تشکیل بدهد. او یک جور آریستوکراسی را در حکومتش به راه انداخت که طبق آن 800 نفر از فئودالها، هنرمندها و دانشمندها «یاران شاه» به حساب میآمدند. اسکندر بعدها 600 نفر از این 800 یار شاه را کشت.
مادرش: المپیاس، زن چهارم فیلیپ بود اما خیلی زود توانست ملکه شود. ظاهرا ً المپیاس قدرتهایی درباره مارها داشته که به او جنبه اسطوره ای داده. قبر المپیاس که میگفت نواده آشیل افسانهای است، الأن در معبد دلفی یونان است. در «اسکندر» اولیور استون، آنجلینا جولی نقش او را بازی کرده.
معلمش: ارسطو، فیلسوف معروف، کار تربیت اسکندر را به عهده داشته و ظاهرا ً در ایجاد فکر جنگ در سر او مؤثر بوده. برتراند راسل میگوید: «ارسطو نشان داد که بهترین نتیجه فلسفه میتواند چیزی شبیه اسکندر از آب دربیاید و از همین جا میفهمیم که فلسفه چه چیز بیهوده ای است».
اسبش: اسب سیاه اسکندر «بوسیفالوس» نام داشت که یعنی صاحب کله گاو. این اسب موجودی بسیار عظیم الجثه بود که فقط اسکندر توانست آن را رام کند. بوسیفالوس در جنگ با اهالی هند کشته شد و هنوز هم شهری در پاکستان به نام او هست. فرانتس کافکا کابوس بوسیفالوس را داشت.
ژنرالش: یک ژنرال اسپارتی به اسم پارمنیون، استراتژیت جنگی اسکندر بود. به او میگفتند «شیر مقدونیه» و «مرگ ملتها». پارمنیون به دستور خود اسکندر کشته شد چون مخالف وحشی گریهای او بود. دیوید گمل داستان زندگی او را نوشته.
زنش: اسکندر هم با استاتیرا دختر داریوش سوم ازدواج کرد هم با پاروستاتیس، دختر اردشیر سوم (پادشاه قبل از داریوش سوم) اما تازه در سغد (شمال افغانستان امروزی) فهمید عاشق دختری به اسم رکسانا است. رکسانا که لاتین «روشنک» است، از اسامی پرطرفدار در اروپای شرقی است.
موارد منکراتیاش: یونانیها اصرار دارند اسکندر آدم کم حاشیهای بوده اما این قسمت از دم خروس را هیچ کاری نمیشود کرد که در ماجرای آتش زدن تخت جمشید پای یک زن معروف آتنی به اسم تائیس هم وسط است که دنبال انتقام گیری و اینها بوده!
مرگش: اسکندر در بابل و از مالاریا مرد. همزمان با مرگش، اعضای آکادمی در آتن اسطوره را هم بیرون کردند و او هم از غصه دق کرد. جسد اسکندر را مومیایی کردند و به مصر بردند. محل قبر او هیچ وقت مشخص نشد.
نظرات شما عزیزان:
|